۱۳۸۷ تیر ۱۰, دوشنبه

Das Ende einer Liebe
ist
die Vorraussetzung
für den Beginn einer neuen
ist
der Grund
von Traurigkeit und Enttaeuschung
ist
der Zusammenbruch einer guten Vergangenheit
und
das Zoegern
,vor dem Aufbau
.einer besseren Gegenwart

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه


۱۳۸۶ شهریور ۳, شنبه

من دیدم
پشت هر دردی
می روید توفانی ساکت

من دیدم
از ارتفاعی سرگیجه آور
فرود می آید
رویایی بال دار
و مثل غربت ورم کرده
برای هر خوش آمدی
بوسه امضا می کند

من دیدم حتا
پشت ابری از غبار
لبخندی ساده را

۱۳۸۶ مرداد ۲۸, یکشنبه



...تو


هرگز نمی گریستم

!اگر تو اشکم بودی

۱۳۸۶ مرداد ۲۲, دوشنبه

اتوبیوگرافی

ترک کردم
پیکر مادرم را
در دامنه ی دماوند
سال 1300 و جنگ بود

ترس می نوشیدم
از پستان مادرم
و پدر می جنگید
با دریچه های بی نور

وقتی که آسمان
دیکته می کرد به من
« نه سالگی زن می شوم!»
سپرده شدم
به بال های هواپیما
فریاد" نمی روم
به پایان رسید
در شهری نصفه
که میزبان نیمی از من شد!

منجمد شد زبانم
در دهان
و چشم هایم
ماندند مه آلود

در خاطرم نمانده
تعداد روزهای بارانی برلین
اما
میدانم که هنوز در راهم
گاهی در واگن انطباق
گاهی در راهروهای نه و هی میروم من
می بینم از دریچه قطار
گاهی اما
تکان دست هایی
که ایستاده همراهند...
نازنین مهرا